جدول جو
جدول جو

معنی زود رس - جستجوی لغت در جدول جو

زود رس
آنچه که پیش از موقع مقرر بدست آید
تصویری از زود رس
تصویر زود رس
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زود رو
تصویر زود رو
تند رو سریع الحرکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زودرس
تصویر زودرس
آنکه یا آنچه پیش از موقع مقرر فرابرسد، گل یا میوه که زودتر از نوع خود به دست آید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زودرس
تصویر زودرس
((رَ یا رِ))
آن چه که پیش از موقع مقرر به دست آید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زودرس
تصویر زودرس
Precocious, Premature
دیکشنری فارسی به انگلیسی
преждевременный
دیکشنری فارسی به روسی
frühreif, verfrüht
دیکشنری فارسی به آلمانی
передчасний , передчасний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
早熟的 , 早产的
دیکشنری فارسی به چینی
précoce, prématuré
دیکشنری فارسی به فرانسوی
voortijdig, te vroeg
دیکشنری فارسی به هلندی
शीघ्र , पूर्वकालिक
دیکشنری فارسی به هندی
مبكّرٌ , سبيقٌ
دیکشنری فارسی به عربی
조숙한 , 조산의
دیکشنری فارسی به کره ای
מוקדם , מוקדם
دیکشنری فارسی به عبری
早熟な , 早産の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
สุกก่อนเวลา , คลอดก่อนกำหนด
دیکشنری فارسی به تایلندی
পূর্বেই , অকাল
دیکشنری فارسی به بنگالی
پختہ , پیش از وقت
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از زرد رخ
تصویر زرد رخ
آنکه صورتش زرد رنگ و پریده باشد، شرمنده منفعل، ترسیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زود رنج
تصویر زود رنج
آنکه زود متاثر و رنجیده خاطر شود نازک دل حساس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زود تر
تصویر زود تر
پیشتر از وقت مقرر مقابل دیر تر، تند تر سریعتر شتابتر
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که زود پزد مقابل دیر پز:) این نخود زود پز است . (یا دیگ زود پز دیگی که خوراک را در زمانی کوتاه بپزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خود سر
تصویر خود سر
گستاخ، بی ترس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داد رس
تصویر داد رس
قاصی، حاکم، کسیکه بداد ستمدیده ای برسد
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه بگوش رسد (صدا آواز) : آواز او گوش رس نبود، مسافتی که از آن آواز و صدا شنیده شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مدد رس
تصویر مدد رس
یار رس مدد دهنده کمک دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زودرسی
تصویر زودرسی
Precociousness
دیکشنری فارسی به انگلیسی